دیروز بلندترین روز سال بود. خورشید هر انچه داشت را به نیمکره شمالی هدیه داد.
ما حواسمان نبود که دیروز آخرین روز بهار است ، که خورشید در اوج آسمان است که نیاکانمان این روزها را ارج می نهادند و جشن می گرفتند ،که برای فرشته باران دعا می خواندند ، که آرش کمانگیر در چنین روزهایی تیر در چله نهاده بود و کمان کشیده بود و جان در راه وطن داده بود، اما دست بر قضا یا بر حسب تصادف یا هر چه دوست دارید بنامیدش برنامه هایمان با هم جور شد و هفده نفر شدیم و صبح زود از شهر بیرون زدیم و رفتیم و رفتیم تا به درختان گیلاس و آلبالو رسیدیم. زیر درختها صبحانه ای خوردیم به مهر و جمعمان صمیمی تر شد و بعد درختان آغوش گشودند و دست بخشنده شان را به سمت ما دراز کردند و چیدیم آنچه چیدنی بود و خوردیم آنچه خوردنی بود...
و چقدر زمین بخشنده است که با اندک آبی و نور آفتابی رستنی از دلش می روید و بی دریغ بخشش می کند.
در چنین روز گرمی که وجود دوستانی طبیعت دوست دلپذیرش کرده بود و لذت بخش، به گذشته ها می اندیشیدم که چطور این میراث در دل این سرزمین با اقلیمی قاره ای و خشک به ما رسیده است و چطور باید از آن محافظت کنیم و آن را به آیندگان برسانیم.
یوزف ویسهوفر در مقدمه کتاب ایران باستان اقلیم ایران بزرگ را چنین توصف می کند :
" ایران اقلیمی خشک و قاره ای دارد با افت و خیزهای شدید روزانه و فصلی دما...اگر معاصران تحت تاثیر دیودوروس، باختر یا بلخ شرقی ایران را سرزمین هزار شهر می نامند، اگر مورخان اسکندر مقدونی پارس را فوق العاده حاصلخیز و بسیار پرجمعیت توصیف کرده اند ، اگر یافته های باستان شناختی نشانه های تراکم اسکان ، آبیاری و کشت و برز را کشف کرده اند، پس همه اینها گویای قابلیتهای فنی و سازماندهی شاهان ایران و رعایای ایشان در پیکار با جنبه های طبیعی کشور بوده است و فنون کهن هزاره ای و سنتها در خور تاملند. "
پ.ن 1 : باغ آلبالو در منطقه مرغک کردان بود
پ.ن 2 : اینجا هم از سفرهای کوتاه یک روزه و هم سفرهای بلندتر خواهم نوشت
پ.ن 3: تصاویر این سفر در کانال تلگرامی لاکی قابل مشاهده است https://t.me/lakimilan