نوروز 1396 را ایتالیا بودم و محل استقرار دایممان در میلان بود . سفرنامه زیر یک سفر یک روزه به ونیز کوچک و تجدید دیدار با دوستی قدیمی است.
ونیز کوچک یا کیوجا بندری کوچک در استان ونتوی ایتالیا و دقیقا روبروی ساحل ونیز است.
اولین برج ساعت دنیا در این بندر بنا شده است. امکان بازدید برج تا بالای آن با یک و نیم یورو بود که البته به خاطر بادی که می آمد ما از خیرش گذشتیم. داخل برج مسوول آن با صبر و حوصله در مورد تمام اشیایی که داخل اتاقک آن بود توضیح داد از نمادهای خانوادگی شهر تا ساعتی صد و پنجاه ساله که خراب شده بود و تکنسین های کیوجایی آن را تعمیر کرده و راه انداخته بودند. سپس قدم زنان تا ساحل رفتیم. آن سوی ساحل خشکی باریکی دیده میشد که ونیز بود. پلها و ساختمانهایی که بر روی کانالهای شهر بنا شده بود عینا مانند ونیز بود
پ.ن : برای دست یافتن به اطلاعات جامع تر راجع به این شهر کوچک روی کلمه CHIOGGIA کلیک کنید
پ.ن 2: اگر مستقیم از میلان تا خود کیوجا قطار بگیرید باید در ایستگاه پادوا قطار خود را عوض کنید. هزینه رفت و برگشت با توجه به ساعت حرکت و نوع قطارها از 62 یورو تا 34 یورو متغیر است
پ.ن 3: توصیه می کنم حتما گشتی در خود پادووا هم بزنید. دیدنی های این شهر به خصوص نمازخانه آن که نقاشی دیواری جوتو ( هنرمند معروف ایتالیایی پیش از میکل انژ و لیوناردو داوینچی) واقعا دیدن دارد.
دیروز بلندترین روز سال بود. خورشید هر انچه داشت را به نیمکره شمالی هدیه داد.
ما حواسمان نبود که دیروز آخرین روز بهار است ، که خورشید در اوج آسمان است که نیاکانمان این روزها را ارج می نهادند و جشن می گرفتند ،که برای فرشته باران دعا می خواندند ، که آرش کمانگیر در چنین روزهایی تیر در چله نهاده بود و کمان کشیده بود و جان در راه وطن داده بود، اما دست بر قضا یا بر حسب تصادف یا هر چه دوست دارید بنامیدش برنامه هایمان با هم جور شد و هفده نفر شدیم و صبح زود از شهر بیرون زدیم و رفتیم و رفتیم تا به درختان گیلاس و آلبالو رسیدیم. زیر درختها صبحانه ای خوردیم به مهر و جمعمان صمیمی تر شد و بعد درختان آغوش گشودند و دست بخشنده شان را به سمت ما دراز کردند و چیدیم آنچه چیدنی بود و خوردیم آنچه خوردنی بود...
و چقدر زمین بخشنده است که با اندک آبی و نور آفتابی رستنی از دلش می روید و بی دریغ بخشش می کند.
در چنین روز گرمی که وجود دوستانی طبیعت دوست دلپذیرش کرده بود و لذت بخش، به گذشته ها می اندیشیدم که چطور این میراث در دل این سرزمین با اقلیمی قاره ای و خشک به ما رسیده است و چطور باید از آن محافظت کنیم و آن را به آیندگان برسانیم.
یوزف ویسهوفر در مقدمه کتاب ایران باستان اقلیم ایران بزرگ را چنین توصف می کند :
" ایران اقلیمی خشک و قاره ای دارد با افت و خیزهای شدید روزانه و فصلی دما...اگر معاصران تحت تاثیر دیودوروس، باختر یا بلخ شرقی ایران را سرزمین هزار شهر می نامند، اگر مورخان اسکندر مقدونی پارس را فوق العاده حاصلخیز و بسیار پرجمعیت توصیف کرده اند ، اگر یافته های باستان شناختی نشانه های تراکم اسکان ، آبیاری و کشت و برز را کشف کرده اند، پس همه اینها گویای قابلیتهای فنی و سازماندهی شاهان ایران و رعایای ایشان در پیکار با جنبه های طبیعی کشور بوده است و فنون کهن هزاره ای و سنتها در خور تاملند. "
پ.ن 1 : باغ آلبالو در منطقه مرغک کردان بود
پ.ن 2 : اینجا هم از سفرهای کوتاه یک روزه و هم سفرهای بلندتر خواهم نوشت
پ.ن 3: تصاویر این سفر در کانال تلگرامی لاکی قابل مشاهده است https://t.me/lakimilan